بهار نو (New Spring) نام کتاب فرعی مجموعه چرخ زمان (The Wheel of Time) به نویسندگی رابرت جردن (Robert Jordan) است و در سال 2004 پس از کتاب دهم این مجموعه، چهارراه شامگاهی (Crossroads of Twilight) منتشر شد. قبل از اینکه نقد و بررسی بهار نو رو شروع کنم، باید به این نکته اشاره کنم که این نقد و بررسی شامل اسپویل برای بهار نو و چشم جهان، کتاب اول چرخ زمان، است.
بهار نو در زمانی به مجموعه چرخ زمان اضافه شد که بسیاری از طرفداران از کتاب قبلی، یعنی چهارراه شامگاهی شکایت داشتند. کتاب دهم چرخ زمان، با اینکه طولی بیش از 264 هزار کلمه داشت، ولی متاسفانه از نظر پیشرفت داستان کمکی به چرخ زمان نکرد. بهار نو اتفاقات بیست سال پیش از چشم جهان (The Eye of the World) را بازگو میکند و نحوه دیدار مویرین (Moiraine) و لن (Lan) را شرح میدهد.
داستان بهار نو
داستان بهار نو بیست سال قبل از اتفاقات کتاب اول چرخ زمان اتفاق میافتد. ما در واقع در پایان جنگ آییلها (Aiel War) قرار داریم، آییلها به کایریِن حمله کردهاند و پادشاه را به دلیل کار گستاخانهای که انجام داده بود به قتل میرسانند، پس از انجام این کار آییلها وظیفه خود را انجام دادهاند و تصمیم میگیرند که به سرزمین خود برگردند. اولین فصل داستان درباره لن و نحوه عقب کشیدن آنهاست. پس از آن ما به برج سفید و به مویرین میرویم. مویرین در حال حاضر تنها یک قبول شده (Accepted) میباشد و همراه با دوست دیگرش، سوان (Suian) بزودی قرار است برای آیز سدای شدن امتحان دهند.
در یکی از روزها که او و سوان در کنار آمرلین سیت قرار دارند، حافظ (Keeper) آمرلین سیت پیشگویی میکند که فردی که قرار است دنیا را نجات دهد و آن را نابود کند در اطراف کوهاژدها (Dragonmount) به دنیا آمده است. محافظ در حین این پیشگویی جان خودش را از دست میدهد و آمرلین سیت، مویرین و سوان را در شوک باقی میگذارد. با اینکه حافظ هیچوقت نگفته بود که درباره چه کسی سخن میگوید، ولی مویرین میدانست که آن شخص تجلی اژدها (The Dragon Reborn) است و تنها فردی است که در نبرد نهایی میتواند در مقابل یکتای تاریک (The Dark One) مقابله کند.
نقد و بررسی بهار نو
پیشگوییای بزرگ و خطرناک
آمرلین سیت که حال از شنیدن این اخبار شوکه شده است، به تمامی قبول شدگان دستور میدهد که در اطراف تار والن (Tar Valon) پراکنده شوند و نام تمامی کودکانی که در دید کوهاژدها به دنیا آمدهاند را ضبط کنند. مویرین و سوان با هم همگروهی میشوند و کار خود را آغاز میکنند ولی بزودی درمیابند که احتمال پیدا شدن تجلی اژدها در منطقهای که آنها حضور دارند بسیار کم است. هم مویرین و هم سوان میدانند که باید هرچه زودتر تجلی اژدها را پیدا کنند و از آن در مقابل آژای سیاه (Black Ajah) محافظت کنند.
چندین روز سپری میشود و در نهایت زمان امتحان آنها برای آیز سدای شدن فرا میرسد، مویرین و سوان هر دو در این امتحان قبول میشوند و تصمیم میگیرند که به آژای آبی (Blue Ajah) ملحق شوند. مویرین و سوان هر دو قصد دارند که پس از انجام رسم و رسومات سریعاً برج سفید را ترک کنند و به دنبال کودکی که قرار است تجلی اژدها شود، بگردند. متاسفانه در این هنگام است که یکی از آیز سدایها تصمیم میگیرد که از سوان کمک بگیرد و در نهایت سوان نمیتواند برج را به همراه مویرین ترک کند.
نقد و بررسی بهار نو
راهی سفری طولانی
پس از ترک برج، مویرین پس از مدت کوتاهی در میابد که ماجراجویی برای یافتن تجلی اژدها چندان هم خوشآیند نیست، او چندین نام بر روی لیست خود دارد و شهر به شهر به دنبال تجلی اژدها میگردد. در حین همین سفرهاست که او با سه فرد مالکیِری (Malkieri) آشنا میشود و چونکه شهر مقصد آنها یکیست، تصمیم میگیرد که از آنها برای محافظت از وی کمک بگیرد، مویرین برای فهمیدن اینکه آیا آنها دوست تاریکی هستند یا خیر به آنها نگفته است که او یک آیز سدای است. یکی از آن سه نفر کسی نیست جز لن مندراگوران.
اتفاقاتی در حین رفتن به این شهر اتفاق میافتد، ولی هر چهار نفر آنها به سلامت به شهر میرسند، مویرین و سه نفر راهشان از هم جدا میشود ولی پس از مدت کوتاهی دوباره همدیگر را در قصر پادشاه ملاقات میکنند. در همین هنگام است که مویرین در میابد که یکی از آیز سدایهای دیگری که در شهر حضور دارد در واقع از آژای سیاه است و تلاش میکند که قبل از موفق شدن وی برای کشتن افراد سلطنتی شهر، جلوی او را بگیرد. در نهایت و در فصل نهایی نیز مویرین از لن درخواست میکند که با وی به پیدا کردن تجلی اژدها کمک کند و در انجام این راه آینده دنیا را تضمین کند.
نقد و بررسی بهار نو
داستانی نسبتاً کوتاه ولی زیبا!
با اینکه بهار نو تنها چیزی حدود 120 هزار کلمه است (و باید بگوییم که این در واقع کوتاهترین کار رابرت جردن است) ولی باید اعتراف کنم که بعضی از بخشهای کتاب به نظرم خیلی بینیاز بود. بطور مثال، یکی از فصلهای ابتدایی داستان کاملاً درباره مویرین و سوان برای خریدن لباس هستش! با اینکه بهار نو خیلی خیلی از چهارراه شامگاهی بهتر بود، ولی معلومه که رابرت جردن بعضی از عادتهای بدش برای نوشتن کتاب دهم رو توی بهار نو هم تکرار کرده.
من بهار نو رو بعد از کتاب دهم (به ترتیب سال انتشار) خوندم و باید بگم که تجربه خوندنم خیلی بهتر بود. با اینکه بعضی از افراد ممکنه فکر کنن که چونکه این داستان 20 سال قبل از اتفاقات داستان اصلی رخ میده بهتره که قبل از کتابای دیگه بهار نو رو بخونن، ولی اگه از من میشنوید تا قبل از کتاب پنجم (آتشهای آسمان) سمت این کتاب نرید. اشخاص، گروهها و در کل نامهایی بهشون اشاره میشه که اگه قبل از خواندن چند کتاب اول خونده بشه ممکنه شما رو گیج کنه. بهار نو جنگهای و درگیریهای بسیار محدودی داره که البته با توجه به داستانی که رابرت جردن برای گفتن داشت کاملاً قابل درکه.
نقد و بررسی بهار نو
کلام پایانی
اگه قصد خواندن کامل چرخ زمان رو دارید، حتماً بهار نو رو هم بخونید، ولی اگه فقط میخواید روی اتفاقات اصلی داستان تمرکز کنید و حوصله خواندن 120 هزار کلمه درباره یه داستان فرعی رو ندارید پس شاید نخوندن این کتاب براتون بهتر باشه.
در کل بهار نوداستان نسبتاً خوبی بود، با اینکه من تا حدودی خیلی از فصلا رو بیهوده میدونستم ولی به دلیل کوتاه بودن داستان زیاد بهش فکر نکردم. امیدوارم که از نقد و بررسی بهار نو (New Spring) لذت برده باشید. بزودی با نقد و بررسی جلدهای دیگه چرخ زمان برمیگردیم.
امتیاز فانتزیا
داستان - 8.5
سبک نویسندگی - 7.5
پایان - 9
سرعت (Pace) - 7
8
امتیاز کلی
بهار نو داستانی کوتاه و زیبا بود.