قبل از اینکه بخواهم نقد و بررسی را شروع کنم، اجازه دهید توضیح کلیای دربارهی این رمان بدهم. الانتریس (به انگلیسی Elantris) رمانی در ژانر فانتزی و به قلم برندون سندرسون (Brandon Sanderson) است. این کتاب اولین کار منتشر شدهی آقای سندرسون است و همچنین اولین کتاب جهان کازمیر (Cosmere) میباشد، جهانی که بیشتر کارهای این نویسنده را شامل میشود. امیدوارم از نقد و بررسی رمان الانتریس لذت ببرید.
من قبل از اینکه بخواهم خواندن الانتریس را شروع کنم، به خودم قول دادم که انتظارات بسیاری را از این رمان نداشته باشم. دلیلم هم مشخص بود: الانتریس اولین کار سندرسون است، و مشخصاً نباید انتظار چیزی مانند بایگانی نورطوفان (The Stormlight Archive) را از آن میداشتم. گرچه این رمان (اگر درست یادم باشد) در واقع ششمین کتاب نوشته شدهی برندون سندرسون است، ولی خب این اولین کتاب منتشر شده اوست، پس نباید پنج کتاب قبلی را در نظر گرفت.
نقد و بررسی الانتریس
من از همان ابتدای کتاب تفاوتهایی را با کارهای دیگر سندرسون متوجه شدم. برخلاف کارهای مشهورتر و جدیدتر او، الانتریس ساختار داستانی نسبتاً متفاوتی دارد. اول از همه باید اعتراف کنم که جهانسازی (Worldbuilding) این کتاب به هیچ عنوان نزدیک به کارهای دیگر او نبود. از همان اوایل داستان نام سه چهار کشور گفته میشود، و حقیقتش چیز بیشتری هم از چند نام دیگر از جانب جهانسازی دیده نمیشود. داستان از نظر وسعت بسیار کوچک است، به صورتی که کل داستان در دو شهر الانتریس و کای (Kae) اتفاق میافتاد. هر دو شهر درست کنار هم قرار دارند و از جهاتی میتوان وسعت جهان را حتی کوچکتر هم فرض کرد.
داستان رمان را میتوان از همان یکی دو فصل اول به راحتی حدس زد. این کتاب، کتابی دربارهی نبردهای بزرگ و داستانی دیوانهکننده و باورنکردنی نیست. چنین چیزی در الانتریس وجود ندارد، و اگر بهدنبال چنین چیزی میگردید، الانتریس شما را راضی نخواهد کرد. بیش از نود درصد الانتریس با دین، توطئهچینی و برنامهریزی سروکار دارد، تنها اکشنی که در طول داستان دیده میشود نیز آنقدر غیرمنتظره و یکهویی است که واقعاً لذت آن را برای من کاملاً از بین برد. صحنههای اکشن زمانی لذتبخش هستند که حداقل از اوایل یا اواسط داستان خواننده را جذب خود بکنند، نه اینکه بدون هیچ مقدمهچینی درست و حسابیای سروکلهشان پیدا شود.
یکی از موضوعاتی که در الانتریس از آن لذت بردم، شخصیتها بودند. از شخصیتهای اصلی گرفته تا شخصیتهای فرعی و کوچک، باید اعتراف کنم که الانتریس از نظر داشتن طرز افکار متفاوت برای شخصیتهایش هیچ مشکلی ندارد. تمامی شخصیتها آرمانها و اهداف قابل درکی دارند و خواننده واقعاً میتواند درک کند که هر شخصیت به چه دلیل کاری را انجام میدهد. حتی آدمهای بد داستان هم تا حدودی قابل درک هستند، گرچه شاید دلیلشان کمی ساده و پیشپاافتاده باشد.
شرحی کلی درباره داستان
هراثِن (Hrathen) مردی اهل فیوردِن است و در واقع یکی از راهبان عالی مرتبهی این قلمرو. هراثِن توسط ویرن (Wyrn)، که در واقع پیامبر جادِث (Jaddeth) است، مامور شده است که در عرض سه ماه دین مردم کشور آرِلون را تغییر دهد. او نیز درست برای انجام این کار به شهر کای سفر میکند.
از طرفی دیگر، شاهدختی اهل کشور تئود (Teod)، سارین (Sarene)، به کای آمده است تا با شاهزاده این کشور ازدواج کند، ولی خیلی زود در میآبد که شاهزاده رائودِن (Raoden)، فوت کرده است.
سومین شخصیت اصلی داستان، همان شاهزاده رائودِن است. او فردیست که در واقع زنده است، ولی زنده نیست. او صبح یک روز بیدار میشود و متوجه تغییر صورتش شده است. موی سرش ریخته است و لکههایی تیره بر روی پوستش دیده میشوند. او فوراً متوجه میشود که تبدیل به یک الانتریسی شده است. الانتریسیهایی که زمانی همانند خدایان بر روی زمین راه میرفتند، ولی حال تبدیل به موجوداتی رقتانگیز شدهاند و در خود شهر الانتریس زندانی.
نمیخواهم چیز زیادی را درباره داستان لو بدهم، برای همین هم به این توضیح کوتاه بسنده کنید. داستان الانتریس به طور کامل حول محور این سه شخصیت است. هراثِن سعی بر این دارد که دین کشور آرِلون را عوض کند، سارین هم تمام تلاشش را میکند که علت مرگ همسرش را بیابد و در مقابل هراثِن دفاع کند، و شاهزاده رائودِن نیز تمام تلاشش را میکند تا بتواند در شهر کثیف الانتریس زنده بماند.
حال بگذارید کمی دقیقتر دربارهی داستان حرف بزنیم. همانند چیزی که در بالا گفتم، من از همان چند فصل اول میدانستم که نباید انتظار پایانی شاهکار را داشته باشم. همه چیز اشاره به این داشت که این داستان، داستان رسیدن عاشق به معشوق است، و من هم الانتریس را همانگونه که هست، میپذیرم. ولی همچنین نمیتوانم نقصهای آن را هم نادیده بگیرم.
نقصهای الانتریس
اول از همه، الانتریس برای مقصودی که دارد، بیش از حد طولانی است. البته باید اشاره کنم که این کتاب فقط کمی بیشتر از 200 هزار کلمه است و طبق کتابهایی که در گذشته خواندهام، نه تنها طولانی نیست، بلکه کوتاه هم تلقی میشود. ولی حقیقت این است که در بعضی مواقع آن 200 هزار کلمه شدیداً احساس میشود. این داستان از ابتدا دربارهی صحبت کردن فردی با فرد دیگر است، و بهجز یکی دو بخش آخر داستان، اتفاقات خاص دیگری نمیافتد. طبیعی است زمانی که کتابی پر از دیالوگ و توضیحات را میخوانید، دیر یا زود خسته شوید. اگر حدود 50 هزار کلمه از داستان حذف میشد، شاید من در این حد خسته نمیشدم، ولی خب این صرفاً نظر شخصی من است.
نکته دیگر، بیثباتی بعضی از شخصیتها است. بارها و بارها در کتاب گفته میشود که سارین شاهدختی بسیار باهوش و چالاک است، و این چالاکی در تعدادی از صحنههای کتاب نیز به چشم میخورد. ولی در عین حال همین دخترِ مثلاً باهوش تا آخر داستان نمیتواند هویت حقیقی یکی از شخصیتها را حدس بزند، علیرغم اینکه حتی بچهای ده ساله هم میتوانست آن را بفهمد. چنین چیزی برای رائودِن نیز صدق میکند (البته برای موضوعی متفاوت).
ختم کلام
الانتریس در کل میتواند کتاب بسیار خوبی برای خوانده شدن باشد. نثر سندرسون قابل قبول است و حقیقت این است که الانتریس برای مقصودی که داشت بد نبود. هرچند از نظر فانتزی بودن، چندان فانتزی هم نبود. به غیر از چند دین ساختگی و سیستم جادویی که از کار افتاده است، الانتریس چیزی نیست جز داستان رسیدن یک دختر و پسر به هم نیست. اگر از قبل کارهای دیگر سندرسون را خواندهاید، احتمالاً این کتاب برای شما ضعیفتر از کارهای دیگر او خواهد بود، ولی این به این معنی نیست که الانتریس ارزش خواندن ندارد. بهترین کار این است که الانتریس را برای چیزی قضاوت کنید که واقعاً هست: اولین کتاب یک نویسنده.
امیدوارم از نقد و بررسی رمان الانتریس لذت برده باشید. راستش را بگویم دودل بودم که توضیح بیشتری درباره داستان بدهم یا نه، ولی در نهایت به این نتیجه رسیدم که بهتر است توضیحی کلی درباره تجربه خودم بدهم تا کل داستان را کالبدشکافی کنم.
امتیاز فانتزیا
شخصیتها - 7
داستان - 6
محیط و جهانسازی - 6.5
حالوهوای داستان - 7
جذابیت - 7
سبک نویسندگی - 7.5
لذت کلی - 6
6.7
امتیاز کلی
الانتریس به عنوان اولین رمان منتشر شده برندون سندرسون، کاری بسیار قابل قبول است.
سلام. من تازه سایت را پیدا کردم و عضو سایت شده ام و محتوای بسیار عالی دارد خواستم تشکر کنم از همه مسیولین سایت. نقد را خواندم و تشکر بابت نقد عالی. من تازه نسخه انگلیسی the way of kings را شروع به خواندن کرده ام و تازه با آثار برندون سندرسون آشنا شده ام و جزو اولین آثاری هست که در ژانر فانتزی دارم می خوانم. کامنتم اسپم است ولی خواستم اگر می شود یک توضیحی درمورد ترتیب خواندن کازمیر بدهید (البته فکر کنم از هر سری شروع کنم ضرورتی به خواندن سری های دیگر نداشته باشد ولی از نظر تایملاینی منظورم است نه ضرورت خواندن) و اینکه سری کتاب ها که ترجمه می کنید آیا با سانسور هستند یا بدون سانسور؟ چون من اول می خواهم مثلا برای کتاب the way of kings نسخه انگلیسی را بخوانم و بعد برای خواندن دوم نسخه فغرسی را بخوانم و یک نسخه ترجمه شده از این کتاب چاپ شده است اما فکر کنم سانسور داشته باشد و من هم انگلیسیم در حد خوب هست که بتوانم کتاب را بخوانم ولی می خواهم وقتی برای بار دوم بخوانم ترجمه شده باشد و دیگر نیاز به باز کردن گوگل ترنسلیت وسط خواندنم نباشد.
راستی یک در خواست دیگر. چون دیدم لینک دانلود نسخه انگلیسی استورملایت را قرار داده اید گفتم اگر نسخه صوتی هم بتوانید قراردهید عالی می شود هرچند می دانم حجم خیلی بالایی دارد چون خود کتاب اول حدودا 1000 صفحه است.
و اینکه اگر در گودریدز هستید اگه میشه لینک اکانتتان را بدهید تا من فالو کنم. راستی آیا سایت گروه خاصی در تلگرام دارد یا انجمنی؟ ببخشید کامنتم خیلی اسپم شد.
سلام دوست عزیز، خوشحالیم که از فانتزیا لذت میبرید.
برای ترتیب خواندن کازمیر که واقعیتش نمیشه توی این نظر گفته بشه، سعی میکنم در آینده مقالهای دربارهش بنویسم.
ترجمه مجموعه بایگانی نورطوفان (یا همون استورملایت) کاملاً بدون سانسور هستش و از این بابت نگران نباشید.
نسخه صوتی کتابها هم دربارهش فکر میکنیم، اگر برای وبسایت بهینه بود و مطمئن شدیم که علاقمندان کافی داره، حتماً قرار میگیره.
کانال تلگرام فانتزیا: https://t.me/fantasya_ir
اکانت من در گودریدز: https://goodreads.com/phardiiin
خیلی خیلی ممنون.
خواهش میکنم.